یک مادر

یک مادر

مینویسم فقط به خاطر مادرم
یک مادر

یک مادر

مینویسم فقط به خاطر مادرم

عشق، در عالم فنا می‏ شد اگر زهرا نبود

عشق، در عالم فنا می‏ شد اگر زهرا نبود

باغ هستی بی صفا می ‏شد اگر زهرا نبود

عطر گل از گل جدا می ‏شد اگر زهرا نبود

تیره گی در اولین برخورد با خورشید عشق

چیره بر آیینه‏ ها می‏ شد اگر زهرا نبود

 ارتزاق آفتاب از روی عالمتاب اوست

این جهان ظلمت سرا می ‏شد اگر زهرا نبود

ابرهای کفر آلود از نسیم فتنه ‏ها

در هوای دل رها می ‏شد اگر زهرا نبود

در دل امواج طوفان زای اقیانوس دهر

فلک دین بی ناخدا می ‏شد اگر زهرا نبود

نصرت حق در بر کفر از فداکاری اوست

کفر حق را رهنما می‏ شد اگر زهرا نبود

قامت یکتا پرستانی همانند علی

زیر بار غم دو تا می ‏شد اگر زهرا نبود

پهلویش بشکست تا بتخانه را در هم شکست

سامری صاحب لوا می ‏شد اگر زهرا نبود

گر چه خود شد پر پر اما داد بر قرآن حیات

محو دین مصطفی می ‏شد اگر زهرا نبود

عشق اگر دارد حیات از اوست یاسر بی گمان

عشق، در عالم فنا می‏ شد اگر زهرا نبود

 

دلنوشته ی عشق یعنی مادر ....


دلنوشته ی عشق یعنی مادر  ....

*یک دلنوشته برای مادر با دو ویرایش*

 

مادرم هنوزم هر وقت که از پله های زیر زمین پایین میره
تا به گهواره بچگی های ما میرسه
یه لحظه میمونه و اونو یه تکونی میده
لابد کل خاطره ی گذشته ها براش زنده میشه
یه لحظه لبخند میزنه و چشماش به دستای رعشه برداشتش زنجیر میشه
مادرم چشماش دیگه سو نداره
دستاشو اروم بالا میاره و از نزدیک به چین و چروک های دستش نگاه میکنه
لابد با خودش میگه " جوونی کجایی که یادت بخیر.."‏
با خودش فکرمیکنه عوض کردن جوونیش با این موی سپید ارزشش رو داشته یا نه؟
دوباره حواسش پرت بچه هاش میشه
گهواره رو یه تکونی میده
همون گهواره ی که سوی چشماشو گرفت
از همه ی اون روزا با یه لبخند میگذره و بازم حواسش پرت ما میشه
مایی که خیلی بی وفا شدیم
مایی که همه ی معجزه هاشو فراموش کردیم
از همون بوسه هایی حرف میزنم که به زخم هامون میزد و ما ، کل غم و غصه های دنیا فراموشمون می شد
از النگو هایی حرف میزنم که تبدیل به کیف و کفش شد ، تا ما اول مهری با لباس نو بریم سمت مدرسه
و از هزارتا معجزه دیگه که  فقط فقط خدا میدونه
امروز خیلی سختم شد یه لیوان آب دست مادرم بدم
اما یادم نبود که چند قدم اونطرف تر ‏
اون با همون پاهای پر از دردش
تموم پله های زیر زمین رو طی کرده تا واسه ی بچه ی عزیز دردونش لباس گرمی بیاره
که مبادا توی این  سرمای زمستون به خودش بلرزه
راستش رو بخوایین امروز بود که معنی کلمه ی مادر رو فهمیدم
مادر یعنی عشق


‏******************************************************************‏

مادرم
هنوز هم در گذر از پله های زیر زمین
به گهواره کودکی های من که می رسد
آن را تکانی میدهد و یک عمر خاطره از مقابل چشمانش میگذرد
لبخندی میزند و گاه غمگین می شود
و گاه نگاهش به دست های رعشه برداشته اش زنجیر می شود
چشمانش دیگر سو ندارد
دست هایش را بالا می آورد و از نزدیک خیره به چین و چروک هایش می شود
خاطره ایام جوانی و طراوت و شادابی دست هایش به خاطرش می آید
با خودش می اندیشد که آیا معاوضه جوانی با این موی سپید ارزشش را داشته یا نه؟
حواسش پرت بچه هایش می شود
شب بیداری هایش پای همان گهواره ی که سوی چشمانش را گرفت
از همه ی آن روزها با یک لبخند عبور میکند و باز دلش برای ما تنگ می شود
برای ما که بی وفا شده ایم
ما که معجزه هایش را فراموش کرده ایم
از همان بوسه هایی حرف میزنم که بر زخم هایمان میزد و ما   تمامی درد و غصه هایمان فراموشمان می شد
از النگوهایی حرف میزنم که تبدیل به کیف و کفش شد
و از هزاران معجزه دیگر که تنها خودش میداند و خدا
امروز خیلی سختمان می شود که یک لیوان به دستش بدهیم
اما چند قدم آنطرف تر او با پاهای پر از دردش ، تمامی پله های زیر زمین را طی می کند تا برای ما لباس گرم بیاورد
تا مبادا در این سرمای زمستان بچه های عزیز دردانه اش به خود بلرزند
امروز بود که معنای واقعی کلمه مادر را فهمیدم
مادر یعنی عشق....‏

 

‏******************************************************************‏

گردآوری:مجله اینترنتی دلگرم

دلنوشته ی عشق یعنی مادر     عشق یعنی مادر   مادرم عشق من است   عشق است مادر   مادر یعنی عشق     عشق   مادر   ترانه های زیبا برای مادر   دلنوشته های زیبا برای مادر   متن های زیبا برای مادر   ترانه مادر   شعر مادر   دلنوشته مادر   متن مادر   برای مادر   تقدیم به مادر   متن های تقدیمشده به مادر   عشق واقعی یعنی مادر

مادرم رد قدمهایت سجده گاهم

مادرم رد قدمهایت سجده گاهم

مادرم خاک پایت مهر نمازم

مادرم عشق تو  سوز و گدازم

مادرم جان پناهم ای دلنوازم

مادرم فرشته ای  تویی گل نازم

مادرم جان به فدایت تویی بهترین ترانه آوازم

 

بانوی نور مادر پدر

بانوی نور مادر پدر

گلم سلام، نمی خواستم پسر باشی

خدا گذاشته از عشق با خبر باشی

خدا گذاشته تو همدمم شوی در غم

خدا گذاشته تو مادر پدر باشی

گلم،قشنگ تری از گل و بهار و بهشت

بشر شدی تو که از هر فرشته سر باشی

خدا تو را به نگاه خودش تبرک کرد

که از هر آنچه که خوبست خوبتر باشی

میان دست تو تسبیحی از ستاره گذاشت

که آفتاب شوی مژده ی سحر باشی

گلم عزیز دلم دخترم ، خدا می خواست

علی به عرش بیاید ، تو بال وپرش باشی

از آسمان به زمین هدیه داده شد نورت

که نور چشم و عزیز پیامبر (ص) باشی

شاعره :نغمه مستشار نظامی (کرج)