یک مادر

مینویسم فقط به خاطر مادرم

یک مادر

مینویسم فقط به خاطر مادرم

دارم خوب به عکست نگاه میکنم

دارم خوب به عکست نگاه میکنم

هنوزم جوونی نگو پیر شدی

هنوزم پناهی مثه کودکیم

نگو مادرم دست و پاگیر شدی

گذشتی از عمرت واسه بودنم

یه بغضی از عشقت توی سینمه

تو اینقدر خوب و پر احساسی که

بهشتم بزارن زیر پات کمه

لالایی گفتی اما خودت بیداری

کوه غم بودی اما شدی غمخوار

وای میمیرم که روزی بشی بیمار

ای خدا مادرم رو نگهدار

میدونم دلت نیست اما تکیه کن

به من که هنوزم محتاجتم

من هرکاری کردم ازم راضی شی

تا دنیاست دنیاست بدهکارتم

تویی یک فرشته به روی زمین

میدونم خدا هم ازت راضیه

همیشه تو خلوت دعام میکنی

گمونم دلت  هم ازم راضیه

لالایی گفتی اما خودت بیداری

کوه غم بودی اما شدی غمخوار

وای میمیرم که روزی بشی بیمار

ای خدا مادرم رو نگهدار